حکایتی از روزهای پایانی حیات فاتح مقاومت؛
آخرین بوسه سردار دلها بر تمثال کدام شهید بود که آرزوی فرمانداری شهرش را داشت؟
13 دی 1399 ساعت 13:14
شاید برای بسیاری از ما سوال باشد که آخرین روز کار فاتح مقاومت، سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی چگونه گذشت...
به گزارش شستون؛ به نقل از عصرهامون، دهم دی ماه 98 بود، گویا به وی الهام شده بود که دیگر، وقت، وقت پیوستن به حضرت حق و همجواری با اباعبدالله است، در محل کارش حاضر می شود، عاشقانه به در و دیوار آن چشم می دوزد و دستانش را بر تمثال مبارک شهدای همرزمش می کشد تا تبرک کند، یا نه شاید هنگام لمس کردن تصاویرشان به آن ها می گوید که یاران دیرینم دیگر چیزی تا همنشین شدن با شما نمانده است...
و اما در این میان، بر تصویر یکی از شهدا بوسه ای پر از رمز و راز می زند، شهیدی که هر زمانی که می خواست قدمی بردارد، بعد از توکل به خدا و توسل به اهل بیت (ع)، از روح او مدد می گرفت.
همان همسنگری که او را یک لشکر می دانست و همیشه جایش را در ماموریت ها خالی می دید، همرزمی که با رفتنش گمان می کرد که لشکر ثارالله به طور کلی منحل شده است، همان یار دیرینی که تنها شهیدی بود که در وصفش کتابی با نام "خورشید سیستان" نگاشت و در آن حالات، معنویات و موفقیت هایی که از همرزمش دیده بود، را به قلم تحریر در آورد.
همان شهیدی که صدای گریه ها یا صوت دلنشینش هنگام تلاوت قرآن، ندایی بود برای بیدارشدنش در لحظات اقامه نماز شب، وی را آدمی عجیب و دنیای بیکران معرفت توصیف و اذعان می کرد که هنگام سخنرانی ها همه گردان مسحور و محو وی میشد.
تعابیری که برای همرزمش به کار می برد خاص و کم نظیر بود، بارها و بارها شاهد خاطراتی بودیم که از آن شهید به زبان می آورد، آری مقصودمان شهید میر حسینی و نگاه ویژه شهید سلیمانی به وی بود، بزرگ مردی از سرزمین رستم دستان، همان مجاهدی که با وجود گذشت سال ها از دفاع مقدس و شهادتش، از وی با عنوان نام آورترین رزمنده سیستان یاد می شود، او جانشین لشکر 41 ثارالله و یکی از همرزمان و یاران نزدیک شهید سلیمانی بود.
کد مطلب: 21513
آدرس مطلب: https://shastoon.ir/report/21513/آخرین-بوسه-سردار-دلها-تمثال-کدام-شهید-آرزوی-فرمانداری-شهرش