به گزارش پایگاه خبری
شستون، هاشم کامکار در یادداشتی نوشت: بس کنید! روح آلفرد نوبل را با این انتخابهایتان در گور میلرزانید. زمانی قرار بود جایزه صلح نوبل نمادی از کرامت انسانی، عدالت و تلاش برای آرامش جهانی باشد، اما امروز، این جایزه در چشم مردم جهان دیگر زیبا نیست؛ کام ملتها از سیاسیشدنش تلخ است و در واقع، برای بسیاری از انسانهای آگاه، این عنوان دیگر نه افتخار بلکه به طنزی تلخ و حتی به جوکی خندهدار شباهت دارد.
بله، درست است. وقتی جایزه صلح نوبل به افرادی همچون شیمون پرز، یکی از شاخصترین چهرههای جنایتکار صهیونیستی و طراح کشتار مردم بیدفاع فلسطین تعلق میگیرد، باید پذیرفت که این جایزه دیگر از معنا و اعتبار تهی شده است. روزگاری، دریافت جایزه نوبل نشانهای از شأن و جایگاه اخلاقی و انسانی بود؛ اما امروز، بیشتر نشانهٔ همسویی با سیاستهای قدرتمداران غربی است.
امسال نیز اگر اندکی جسارت داشتند، شاید همانند گذشته جایزه صلح را به دونالد ترامپ میدادند؛ کسی که آشکارا از جنایتهای رژیم صهیونیستی و کشتار هزاران بیگناه دفاع کرد. اما وجدان بیدار ملتها در سراسر جهان، بهویژه در اروپا و آمریکا، دیگر اجازه نمیدهد قاتلان را با عنوان «صلحطلب» بزک کنند. ازاینرو، تصمیم گرفتند همان مسیر را با چهرهای دیگر ادامه دهند؛ با کسی از میان حلقه نزدیکان همان جریان فکری و سیاسی که سالهاست به دنبال ایجاد «انقلابهای رنگی» در کشورهای مستقل است.
در این میان، نام ماریا کارینا ماچادو از ونزوئلا، همان چهرهای است که بهعنوان چهرهای «بهظاهر صلحطلب» معرفی شد تا در عمل، ابزاری تازه برای فشار بر ملت و نظام مستقل ونزوئلا باشد. انتخاب او ازپیشطراحیشده بود؛ نه برای تجلیل از صلح، بلکه برای آمادهسازی زمینه یک بحران تازه، آشوبی دیگر و دخالتی آشکار در امور داخلی کشوری که تنها جرمش مقاومت در برابر سلطه اقتصادی آمریکاست.
این انتخاب، تکرار همان سناریویی است که پیشتر با چهرههایی چون شیرین عبادی و نرگس محمدی اجرا شد؛ چهرههایی که رسانههای غربی آنان را بهعنوان نماد آزادی معرفی کردند، درحالیکه در عمل، در پازل پروژههای سیاسی غرب نقش ایفا کردند. همان فرمول اکنون در آمریکای لاتین در حال تکرار است: ساختن چهرهای رسانهای، تحریک افکار عمومی و در نهایت، تلاش برای تغییر رژیم بهظاهر از درون جامعه.
قدرتهای سلطهگر جهان، از آمریکا تا متحدان اروپاییاش، بهخوبی دریافتهاند که در عصر آگاهی و بیداری ملتها، دیگر نمیتوانند با توپ و تانک کشورها را اشغال کنند. پس ابزار خود را عوض کردهاند. امروز جنگها نرمتر، اما خطرناکتر از همیشهاند؛ با سلاح رسانه، افکار عمومی، و جوایزی چون نوبل که به نام صلح، اما در خدمت سیاست توزیع میشوند.
در واقع، جایزه صلح نوبل، در دستان این نظام سلطه، به ابزار جنگ نرم تبدیل شده است؛ جنگی که نه از خاک و خون، بلکه از باور و ذهن ملتها تغذیه میکند. وقتی جهان میبیند که قاتلان و طراحان جنگها برنده جایزه صلح میشوند، دیگر ایمان مردم به عدالت جهانی فرومیریزد.
اما خوشبختانه، سطح بیداری ملتها هر روز بیشتر میشود. در همان ساعات پس از اعلام نام ماچادو بهعنوان برنده جایزه، گروهی از دانشجویان آمریکایی در شبکههای اجتماعی نوشتند: «با این انتخاب، روشن شد هدف بعدی ما، سرنگونی دولت ونزوئلاست.»
این واکنش نشان میدهد که مردم جهان بهخوبی دریافتهاند که پشت پرده این انتخابها چیست.
آری، ملتها امروز بیدارتر از همیشهاند. آنها دیگر فریب واژههای بزک شدهای؛ چون آزادی، حقوق بشر یا صلح را نمیخورند. جهانیان میدانند که این جوایز، ابزار مشروعیتبخشی به دخالتها و فشارهای سیاسیاند؛ اما تاریخ گواه است که هیچ ظلمی پایدار نمانده و هیچ سلطهای جاودان نیست.
بهیقین، این روزها هرچند تیره و پر از نیرنگ مینمایند، اما حقیقت روشنتر از همیشه است. آنچه در دل انسانهای آزاده در سراسر جهان شعله میکشد، امید به روزی است که صلح واقعی، نه از دل نوبلهای دروغین، بلکه از وجدان بیدار ملتها برخیزد.
آری، شاید این انتخابها روح نوبل را در گور بلرزانند، اما وجدان تاریخ را نه. زیرا بیداری ملتها آغاز شده و فصل نابودی ستمگران نزدیک است - انشاءالله بهزودی.